كمي چون كلمه اي
غمگين نباش
مختصري پس انداز هست
كمي از كلمه اي
چون نان
شايد روزي با باد رفتم
شايد روزي از پشت پنجره اي چوبي
به تماشاي صورتي گم شده در باد بنشيني
مرا شايد
روزي
همخانه ي باد بنامي
آه عزيز ِ من ! عزيز ِ من !
غمگين نباش
مختصري پس انداز هست
كمي چون كلمه اي
كمي چون شعري
كه هر روز
بر ميز صبحانه
جا مي ماند
مراغه – مهر 1388
غمگين نباش
مختصري پس انداز هست
كمي از كلمه اي
چون نان
شايد روزي با باد رفتم
شايد روزي از پشت پنجره اي چوبي
به تماشاي صورتي گم شده در باد بنشيني
مرا شايد
روزي
همخانه ي باد بنامي
آه عزيز ِ من ! عزيز ِ من !
غمگين نباش
مختصري پس انداز هست
كمي چون كلمه اي
كمي چون شعري
كه هر روز
بر ميز صبحانه
جا مي ماند
مراغه – مهر 1388
درود حسين عزيز اينبارهم لذت آفرين بود شاعر...
پاسخ دادنحذفسلام و درود
پاسخ دادنحذفبر دل نشست این شعر ممنون
راستی همین روزهای اشعار گیلکی جلسه قبل شاعران کارگاه گیلکی خانه فرهنگ را برلیتان تایپ و میل می نمایم . به دلیل امتحانات کمی سرم شلوغ است .
پایدار باشید .
خواندنی بودید این بار هم و من پایان بندی این کار را دوست داشتم فراوان
پاسخ دادنحذف.
.
.
با درود و احترام
درود جناب طوافی عزیز
پاسخ دادنحذفهر چند که مدتها نبوده ام ولی کلام شما بوده است تا بماند برای همیشه
شیوا و ساده نشست به سینه که جایی امن است برای حرفهای دل
سپاسگزارم برای خلقتی تازه که من هم خواندم اش
می توانم منتظر نگاهتان چشم بدوزم به در؟
با سپاس و احترام
غزل
و کمی از (صبح)
پاسخ دادنحذفروی میز صبحانه جامانده است...
سلام
نسترن زندی