۱۳۸۸/۱۰/۰۳

كمي چون كلمه اي






غمگين نباش
مختصري پس انداز هست
كمي از كلمه اي
چون نان

شايد روزي با باد رفتم
شايد روزي از پشت پنجره اي چوبي
به تماشاي صورتي گم شده در باد بنشيني
مرا شايد
روزي
همخانه ي باد بنامي

آه عزيز ِ من ! عزيز ِ من !
غمگين نباش
مختصري پس انداز هست
كمي چون كلمه اي
كمي چون شعري
كه هر روز
بر ميز صبحانه
جا مي ماند




مراغه – مهر 1388

۵ نظر:

  1. درود حسين عزيز اينبارهم لذت آفرين بود شاعر...

    پاسخحذف
  2. سلام و درود
    بر دل نشست این شعر ممنون
    راستی همین روزهای اشعار گیلکی جلسه قبل شاعران کارگاه گیلکی خانه فرهنگ را برلیتان تایپ و میل می نمایم . به دلیل امتحانات کمی سرم شلوغ است .
    پایدار باشید .

    پاسخحذف
  3. خواندنی بودید این بار هم و من پایان بندی این کار را دوست داشتم فراوان
    .
    .
    .
    با درود و احترام

    پاسخحذف
  4. درود جناب طوافی عزیز

    هر چند که مدتها نبوده ام ولی کلام شما بوده است تا بماند برای همیشه
    شیوا و ساده نشست به سینه که جایی امن است برای حرفهای دل
    سپاسگزارم برای خلقتی تازه که من هم خواندم اش
    می توانم منتظر نگاهتان چشم بدوزم به در؟


    با سپاس و احترام
    غزل

    پاسخحذف
  5. و کمی از (صبح)
    روی میز صبحانه جامانده است...

    سلام
    نسترن زندی

    پاسخحذف